پادکست چهارم (متد A.J)
می 2, 2019
ارسال شده توسط مدیر
190 بازدید
پادکست شماره چهار ( دوره تناسب اندام با متد A.J )
مطالبی که در این پادکست در موردشان صحبت کرده ام
۱- چرا در صبح هنگام که از خواب بیدار می شویم گاهی اوقات حالمان خوب و است و گاهی اوقات حالمان خوب نیست، آیا این مسئله اتفاقی است یا دلیل خاصی وجود دارد؟
۲- در قسمتی از دوره ها گفته شد که باید تمرکز خودمان رو از روی غذا خوردن برداریم، حالا خانم های محترم که در حالت عادی وظیفه پخت و پز رو در منزل دارند، چگونه می توانند تمرکزشون رو از روی غذا بردارند؟
۱- در جلسات گفته شده است که شما باید دیدن تلویزیون را به حداقل برسانید(پیگیری اخبار که باید به طور کل از برنامه روزانه تان حذف شود)، تحلیل کنید که چه فیلم ها و یا چه برنامه هایی را می شود دید؟ آیا مبنای دیدن برنامه ها ژانر آن هاست، به عنوان مثال می شود تمام برنامه های طنز را دنبال کرد؟
۲- در جلسات متدA.J گفته شده است که باید اطرافیانتان را اعم از دوستان و یا اعضا خانواده را گزینشی انتخاب کنید، بدین معنا که انتخاب کنید که با افرادی مراوده داشته باشید که هم فرکانس شما باشند و در جهان شما، که این افراد بتوانند به رشد و ارتقا شما کمک کنند.
حال سوال اینجاست که اگر شریک زندگیمان در جهان ما نباشد و با ما در مراحل تغییر جهانمان همراه نشود چه باید بکنیم؟
۳- تمرین : در ذیل همین پادکست لطفا تجربیات فوق العاده تون رو در طول استفاده از دوره های متد A.J بنویسید، تمامی تجربیات شما ارشمند هستند، در تمامی حوزه ها این تجربیات رو می توانید بنویسید(ثروت،سلامت، تناسب اندام، روابط و …) و بعد از نوشتن تجربیاتتون حتما بنویسید که فکر می کنید دلیل رسیدن به این نتایج چه چیز بوده است و اگر هم احساس می کنید که نتایجتون اون چیزی که می خواستید نبوده است بنویسید که فکر می کنید چرا به نتایج عالی که توقع داشتید دست پیدا نکرده اید؟
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
12 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
با سلام به دوستان عزیز…. میخوام قسمتی از تجربیاتم در طول استفاده از متد رو بیان کنم در حوزه روابط به نظر خودم خیلی تغییر ایجاد شده من قبلا خیلی افسرده و عصبی بودم همش توی اتفاقات گذشته سیر میکردم و غصه میخوردم و با نزدیکانم روابط پر تنشی داشتم اما حالا خداروشکر همه چی عالی داره پیش میره هم توی خونه و هم محل کارم حالم عالیه و پرانرژی هستم دیگه به گذشته فکر نمیکنم و نمیگذارم هیچ اتفاقی حالم رو بد کنه از این بابت بسیار خوشحالم …. از نظر مالی هم همه چی الحمدالله خوبه و شاکر خدا هستم بخاطر رزق حلالی که کمک میکنه داشته باشم.
در مورد تناسب اندام هم از وزنم اطلاعی ندارم اما دیگه با عذاب وجدان غذا نمیخورم همین که غذای ممنوعه هم نداریم باعث میشه هیچ حرص و ولعی برای خوردن نداشته باشم …از پوشیدن لباسهام متوجه میشم سایزم تغییر کرده و خیلی از این بابت خوشحالم … قبلا همیشه ماه رمضون سر دردهای بدی همراه با تشنگی شدید داشتم اما امسال از هیچکدوم خبری نیست …. روابطم با خدای مهربون عالی شده ترس از خدا و جهنم جای خودش رو به عشق و امید داده و این منو بخدا نزدیکتر کرده …. حداروشکر میکنم که منو در این مسیر درست قرار داد و ارزو میکنم که این دریچه زیبا رو به زندگی برای همه دوستان دیگه هم باز بشه و از اساتید محترم خیلی سپاسگزارم که متعهدانه و دلسوزانه زحمت میکشند و پیگیر هستند براشون بهترینهارو ارزو میکنم با تشکر…
سلام خدمت هم گروهی های عزیز و استادان بزرگوار و آقایان جعفری من هم تجارب بسیار عالی داشتم از وقتی که وارد متد aj شدم اولا من در محیطی کار میکنم که خیلی محیط شلوغ و اول وقت با ارباب رجوع سرکار داریم تا آخر وقت اداری و محیط کارم پراسترس و انرژی های منفی که مسلما روی من هم تاثیر گذاشته و همیشه دلم پر از استرس و اضطراب و تشویش بود و همچنین مسبب شده بود که من زود عصبانی بشم و نتوانم خودم رو کنترل کنم و خیلی زود از کوره در می رفتم ولی با آموزشهای استاد گرامی و ساختن باورهای صحیح و همچنین تمرین آنها باورها خیلی اعتماد به نفسم بالا رفته و مثل گذشته دیگر زود از کوره در نمی رم و عصبانی نمی شوم مثل اینکه دیگر اون چیزهایی که قبلا برام مهم بود و روش حساسیت داشتم خیلی برام مساءل ساده شده و خیلی با آرامش و و سعه صدر به مساءل و جزءیات نگاه میکنم و همچنین در مورد غذا خوردن که سالها درگیر رژیم و قرص لاغری و غیره بودم الان دیگه همه چیز میخورم با این تفاوت که نگران چیزی نیستم چون به عین شاهد تنظیم بدن هوشمند م هستم که اونقدر غذای کم شده که خودمم باورم نمیشه در حالی که همه چیز میخورم و سایزم روز به روز کمتر میشه از سایز ۵۰ رسیدم به سایز ۴۶ و خدا را هزاران با شکر میکنم که با همچنین گروهی آشنا شدم هرچند هنوز به هدف اصلی ام نرسیدم ولی خیلی خیلی بهش نزدیک شدم و خدا را هزاران مرتبه شکر میکنم هرچند دنیای همسرم با دنیای من هزاران مرتبه متفاوت هست ولی همه اینها را با جان دل به جان خریدم تا به هدفم برسم ممنونم از برادر گرامی آقای جعفری که همیشه و در همه حال پشتیبانی عالی برایم بوده و هیچ وقت تنهایم نگذاشته باتشکر
با سلام و آرزوی بهترینها
۱_ همانطور که استاد عزیز و بزرگوار اشاره کردند رسانه های جمعی یکی از وسایلی هستند که مدام در حال ساختن باور در ذهن مردم هستند و ذهن ما را برنامه ریزی می کنند و ما ناآگاهانه و بی اطلاع از این موضوع به آنها اجازه می دهیم که ذهنمان را برنامه ریزی کنند ما باید بر روی ورودیهای ذهنمان کنترل و دقت و وسواس داشته باشیم. بسیاری از فیلم ها چه در قالب طنز یا اجتماعی همگی آنها به نحوی در حال ساختن باور و برنامه ریزی ذهن ما هستند. در بسیاری از فیلمهای طنز اگر چه باعث می شوند لحظاتی لبخند بر روی لب های مابنشیند ولی در واقعیت تمام مشکلات اجتماع را در این قالب بیان می کنند و باز توجه به ناخواسته های اجتماع است و به دنبال آن حال بدی است که به همراه دارد.بنظر من دیدن فیلم ها یا برنامه هایی که باعث ساختن باورهای قدرتمند کننده در مسیر رسیدن به هدف شوند مناسب هستند من خودم فیلم های مستند و مسابقات ورزشی و علمی را خیلی دوست دارم.
۲_ بر اساس مطالبی که از این دوره یاد گرفتم هر فرد یک جهان و باورهای مختص به خودش را دارد و تمام اتفاقات رو خودمان بر اساس باورهایمان وارد زندگیمان می کنیم پس وجود همسرم در زندگیم به این دلیل است که در جهان من چنین شخصی وجود داشته که در حال حاضر به عنوان شریک زندگیم انتخاب شده است. و از آنجایی که هر فرد باور متخص به خودش را دارد و در کل باورها نه غلط هستند نه درست . و اگر در مورد موضوع یا هدفی خاص باورهای متفاوتی داشته باشیم میتوانیم با بیان اینکه این باور من را به هدفم می رسونه ولی این باور من را از هدفم دور میکند یک باور قدرتمند کننده را انتخاب کنیم و به هیچ وجه سعی نکنیم که فرد مقابل رامجبور کنیم که مثل ما فکر کند که نتیجه عکس می دهد باید به افکار و باورهای یکدیگر احترام گذاشت خود نتایجی که حاصل میشود نقش مهمی در شکل گیری باورها در افراد خانواده دارد
با سلام و درود و عرض ادب
تجربیات من پس از وارد شدن به متدaj.
یکی از تجربهای شیرینم این بود که تونستم با ترسی که از بچگی با من همراه بود مبارزه کنم و پیروز بشم
یکی دیگه از تجربه های شیرینم این بود که عصبانیتم رو بتونم تا حدود زیادی کنترل کنم .
تجربه شیرین دیگرم رسیدن به سایز ۳۸ بود که قبلا سایز ۴۴ و۴۲ بودم .
تجربه شیرین دیگرم اینکه به راحتی روزی ۸ لیوان آب میخورم و این باور رو که اگر چای نخورم سردرد میگیرم رو از خودم دور کردم .
تجربه شیرین دیگرم رسیدن به آرامش و حس بسیار خوب در هنگام سپاسگزاریست.
با سلام و درود و عرض ادب خدمت همه عزیزان.جواب سوال اول در رابطه با تماشای تلویزیون.من نظر و تجربه شخصی خودم رو در این باره میگم و کاملا هم بهش اعتقاد دارم .من قبلا از تماشای تلویزیون، از اخبار گرفته تا سریالهای عاشقانه و آموزنده و طنز تا حیات وحش تا حتی موسیقی که پخش میشد برام بار منفی داشتن و منو عصبی و استرسی میکردن تا اینکه حدود ۵ سال پیش تصمیم گرفتم تلویزیون رو کنار بزارم و خیلی خیلی نسبت به قبل آرامش گرفتم اما دلیلش رو نمیدونستم.و بعد از وارد شدن به این دوره متوجه شدم مشگل کجا بوده.حیات وحش این باور رو برام پر رنگ میکرد که بخور تا خورده نشی و حس جنگجویی رو در من برمی انگیخت. بعضی از آهنگ ها پر از غم و غصه بود که فاز منو کاملا منفی میکرد و منو میبرد تو یه دنیای ناشناخته که حتی از خودمم خوشم نمی اومد چه برسه به آدم های اطرافم .سریالها که جای خود دارند حتی سریالهای طنز هم بسیار زیاد باورهای غلط و کلمات زشت و زننده رو وارد ذهنمون میکنه .مگر نه اینکه باید مراقب ورودی های ذهنمان باشیم ؟
جواب سوال ۲
درمورد شریک زندگی در حال حاضر با من کاملا هم فرکانس نیستن .البته قبلا با نظرات و باورهای من کاملا مخالف بودند اما بعد از نتیجه گرفتن من از متد aj در مورد تناسب اندامم در مورد ارامشم در مورد ترسهام تا حدود زیادی سعی میکنن خودشون رو بامن هم عقیده کنند .مثلا در مورد تماشای تلویزیون مثل قبل که از کله سحر تا نیمه شب پای تلویزیون می نشستن در حال حاضر فقط بین برنامه های تلویزیون یکی دو مورد خاص رو نگاه میکنن در مورد تربیت بچه ها ،در مورد افکار منفی و مثبت ،بامن هم فرکانس شدن .و در موارد دیگه ایی که هم فرکانس نیستن سعی میکنم گاماس گاماس باورهای درست رو وارد ذهنش کنم با تکرار ولی مستقیم ایشون رو مخاطب قرار نمیدم معمولا بچه ها رو مخاطب قرار میدم.و خدا رو شکربخاطر عقاید و افکار و باورهای متفاوتمون تا حالا مشکلی پیش نیامده البته شرط اینکه هر چیزی رو بجای خودش انجام بدیم و هیچ چیز و هیچکس رو فدای دیگری نکنیم .
سلام
۱.درمورد تماشای تلویزیون باید بگم، که دیدن اخبار وبعضی از فیلم های توجه مارو از خواسته ها واهدافمون دور میکنه چون باعث برنامه ریزی ذهن ما میشه پس باید حواسمون به ورودی های ذهن باشه برنامههای انگیزشی و فیلم هایی که درمورد افراد موفق ساخته شده رو ببینیم در کل دیدن تلویزیون باعث اطلاف وقت ما میشه من خودم از وقتی که استاد فرمودند دیگه نه اخبار دیدم نه سریال و هیچ برنامه دیگه ای و نسب به این موضوع احساس خوبی دارم
۲.درمورد سوال دوم اینکه اگر شریک زندگی با ما هم مسیر نبود درمورد این موضوعات باهاش صحبت نکنیم و اجازه بدیم نتایجی که در دست داریم رو مشاهده کنه با دیدن نتایج حتما کنجکاو میشه اون موقع میتونیم با صحبت کردن، اون رو با خودمون هم مسیر کنیم
باسلام
پاسخ سوال اول”
درموردتماشای TVمن به شخصه چه قبل وچه بعدازورودبه این متدبه هیچ عنوان علاقه ای به تماشایTVنداشتم وندارمواصلاخودم رودرگیرسریال های بی محتوای ماهواره ای نمیکنم.قبلترهاگاهااخبارتلوزیون داخلی راپیگیربودم ولی الان این به این موضوع واقفم که نیازی به شنیدن خبرندارم وبیخودی خودم رودرگیرخبرهای استرس زانمیکنم.قبلاهرازچندگاهی بحث های پزشکی رادنبال میکردم والان متوجه این موضوع شدم که بدن هوشمندمن نیازی به شنیدن بحث پزشکی نداردوذهنم راموضوعات متفرفه پرنمیکنم ولی ازنظرمن ایرادی نداره که هرازچندگاهی درکنارخانواده یک فیلم خانوادگی یاطنزهم نگاه کنیم البت به شرطی که تبدیل به عادت نشه وصرفابه خاطرگذراندن اوقات خوش باشه ولی مدام به دنبال فیلم های انگیزشی هستم ونگاه میکنم .
واماسوال دوم”
به نظرمن مازمانی که شریک زندگیمان راانتخاب کرده ایم تاحدودی شخص نزدیک به جهان مابوده که تونسته واردزندگی مابشه ولی خوب مسلماتفاوت یک چیزکاملاطبیعیست وخیلی عادی که جهان مابادنیای همسرمان متفاوت باشه.پس مابایدبارعایت ادب واحترام وتعهدپابه پای همسرمان ودرکنارش قراربگیریم ودرکنارهم به زندگی ادامه بدهیم نه درمقابلش.من معتقدهستم که هرچقدربروی این تفاوت هاببشترتمرکزکنیم بیشتراذیت خواهیم شدپس سعی براین داشته باشیم که باسیاست ودرایت وصدالبته صبروحوصله دنیای همسرمان رابه دنیای خودمان نزدیک ترکنیم وبه این موضوع توجه داشته باشیم که من نمیتوانم همسرم راتغییربدهم وبه زورواردجهان خودم کنم والبته که من نمیتوانم همه راصددرصدراضی نگه دارم .من خودم به شخصه هرزمان که ازین متدمطلب جالبی رایادمیگیدم باآبوتاب برای همسرم تعریف میکنم وتوضیح میدم تابتونم بیشتربادنیای جدیدخودم آشنایش کنم وخداوندراسپاسگزارم که تونستم نظرهمسرم روهم همسوبااهداف خودم جاب کنم وهیچ مخالفی بامن ندارن که هیچ باعلاقه به صحبت هام توجه میکنن ولی بازمعتقدهستم که انتخاب باخودش است که واقعابخوان که مانندمن تغییرکنن یانه.
روزخوش
سلام و وقت خوش
جواب سوال۱:
من قبلا خیلی تلویزیون نگاه میکردم و نمیدونستم که با این کارم هم وقتم رو تلف میکنم، هم حالمو بد و هم ورودی های نامناسبی به ذهنم وارد میکنم ولی از وقتی استاد فرمودن که تلویزیون نبینیم، دیگه تلویزیون نمیبینم و حالم خیلی بهتره مخصوصا در هفته اول بدون تلویزیون که تغییر حالم، برای خودم خیلی محسوس بود. الآنم اگه مهمونی برم و تلویزیون روشن باشه توجهی نمیکنم.
به نظر من برنامه هایی که انگیزشی هستن یا مستند زندگی افرادی موفق رو میشه دید. برنامه ایی که برای ما درس داشته باشه ، چیزی یادمون بده و ما رو در جهت رسیدن به اهدافمون سوق بده و ما رو همراستا با اهدافمون و حال خوب کنه.
بیشتر اوقات برنامه های طنز که نقد و کنایه به وضع خراب جامعه دارن، شاید همون لحظه خنده به لب بیارن ولی در دل آدم رو به سمت ناامیدی و ناخواسته ها میبرن.
فکر میکنم بعد مدتی که وارد این متد شدیم، میتونیم تشخیش بدیم چه کاری حال ما رو خوب میکنه و چه کاری حال ما رو ناخوب. و دیدن تلویزیون هم از این قانون مستثنی نیست.
جواب سوال ۲:
همسرم زیاد چیزی از این روش نمیدونه و گاهی هم مسخره میکنه که میخای با ذهن لاغر بشی ولی من در جوابش سکوت میکنم و با انجام سپاسگزاری پیش از موعد برای همسرم ذهنم رو به سمتی میبرم که همسرم هم به قوانین جهان و قدرت ذهن آشنا بشه.
اصلا باهاش بحث نمیکنم و دوست دارم از نتایج من و تغییر رفتارهای من خودش به این سمت گرایش پیدا کنه.
قبل آشنایی با متد A.J بیشتر باهاش بحث میکردم ولی الان نه دیگه. و به عقایدش احترام میذارم و پیش اومده که متوجه شدم رفتارهای همسرم درست هستن و من باید تغییر کنم.
با سلام…پادکست چهارم
۱-درمورد تلویزیون من قبلا خیلی اهل تماشای سریال و فیلمهای خانوادگی بودم اما الان تماشا نمیکنم چون هیچ مطلب جالب و اموزنده ای توی اونها نیست فکر میکنم حیف وقتم هست که تلف بشه بجای اون فایل گوش میکنم فیلمهای انگیزشی و علمی و مستند حیات وحش و طبیعت رو دوست دارم همینطور ورزشی مثله فوتبال و والیبال ……تمام فیلمهای اجتماعی و خانوادگی و طنز مناسب نیستند چون معمولا درمورد ناهنجارها و مشکلات جامعه هستن و ورودیهای نامناسب برای ذهن ما….
۲- من به همسرم درمورد این متد چیزی نکفتم فکر میکنه دوست جدیدی پیدا کردم که اون یادم داده سپاسگزاری درلحظه … شکر گزاری قبل از موعد و… انجام بدم فقط متوجه تغییر در غذا خوردن و بقیه کارهام شده .اینکه همسرمان جهانش با ما فرق داره میشه با احترام گذاشتن به باورهای هم درکنار یکدیگر باشیم فرمودید که باور صحیح و باور غلط نداریم ما درکنار هم با سخت ترین مشکلات مالی و عاطفی و …. زندگی کردیم با دو جهان متفاوت هم میشه کنارهم باشیم
فقط نباید بزور بگیم که حرف یا باور تو اشتباهه و ماله من درسته …. بگذاریم خودش با گذشت زمان متوجه تاثیر باورهای درست در زندگی مون بشه انشاالله بعد با ما همراهی خواهد کرد سپاسگزارم ….
پاسخ پادکست شماره ۴
سوال ۱-
در مورد تماشای تلویزیون در تمام سالهای زندگی ام بسیار کم پیگیر بودم و علاقه مندی ام دیدن
برنامه های موسیقی و مستند بزرگان موسیقی و شعرا می باشد که اگر در زمان بندی خودم و برنامه موفق به دیدن می شدم حتما می دیدم و دیدن و گوش کردن موسیقی دلخواهم در شبکه های موزیک گاهأ… مسابقات المپیک ورزش بانوان رشته موردعلاقه ام شنا ، ژیمناستیک و پاتیناژ ، دوچرخه سواری و به فواصل زمانی طولانی مثلا یک سریال و دنبال میکردم
امروز معتقدم اگر روزی تصمیم بگیرم یا علاقه مند باشم که تلویزیون ببینم باز هم برنامه های ادبی و موسیقی …
برنامه های ورزشی بانوان موفق
راز بقا و مستند طبیعت و حیوانات
و اگر حوصله دیدن فیلم داشتم از فیلمهای انگیزشی و زندگی نامه افراد موفق …. به دلیل اینکه قطعا می تواند در نگرش و باورهای قدرتمند کننده من تاثیر بسیار داشته باشد و این یعنی من مراقب ورودی های ذهنم و ضمیر ناخودآگاهم هستم …
پاسخ سوال ۲-
در مورد همسرم که در حال حاضر در جهان متفاوتی هستیم با نهایت احترام به نظرات یکدیگر با هم زندگی می کنیم اما کاری که من در این مورد انجام میدهم در مرور و تکرار فایلها سعی میکنم در زمان حضور همسرم هم فایل پلی شود و گاهی نکات پررنگ تر و اساسی تر فایلهای امین عزیز و با هم به گفتگو می نشینیم و من در نهایت به همسرم می گویم من ایمان دارم که این روش مرا به هدفم میرساند و هیچ اصراری به درست و غلط بودن روشم و درست و غلط بودن روش ایشون ندارم اما به طور غیر مستقیم همسرم را در معرض شنیدن فایلها و در جریان تمریناتم می گذارم…هنگاهم خواندن کتاب گفتگو با خدا بدون اطلاع قسمتهایی از کتاب را با صدای بلند می خوانم و ناگهان متوجه ام که صدای تلویزیون از طرف همسرم ساکت شده و با فرزندانم به صدای من گوش میکنند…ودر مورد فایلها هم همین حالت را دیدم …
سلام خدمت اساتید محترم وبا دانش ودوستان عزیز
اول اینکه خدارو شاکرم بابت آشنایی با متدaj واساتید بزرگوار
تجارب ونتایج من در این دوره فقط در حد تناسب اندام نبود که کسب کردم . من قبل از دوره افسردگی همراه با استرس
داشتم که درصد بیشتری از اضافه وزنمو تشکیل میداد که شکر خدا در این دوره با کمک اموزشها ی عالی وکمک اساتید بزرگوارم رفع شد و به حال خوب رسیدم وبا اجرای تکنیکهایی که اساتید گرامی فرمودن هم وزن وهم سایزم کم شد وهمانطور در طی دوره که وزنم کم شد به سلامتی هم رسیدم وچکاپ وازمایشها همه به حد نرمال رسید وهمچنین انجام سپاسگزاری شب قبل از خواب
اینها همه نتایج عالی بود که بدون هیچ زحمتی ودارویی کسب کردم چون به این دوره واساتید بزرگوار باور صد در صد واطمینان کامل داشتم وبه تکنیکهایی که میفرمودن عمل کردم
ومتعهد بودم انشاا.. که همه به نتایج عالی که مدنظرشون هست برسند با سپاس وقدر دانی از اساتید محترم وبا دانش ودلسوز که تجربیات ودانش خودشون رو که طی چندین سال به دست آوردن در اختیار ما قرار دادند. برایشان آرزوی سلامتی وموفقیت وسربلندی دارم.
با سلام خدمت هم گروهیهایه عزیز و استاد محترم،خواستم تجربیاتم رو بنویسم من قبلا خیلی غذام زیاد بود،یعنی طوری که تا ته دیس و در نمیاوردم ولکن نبودم،حتی با اینکه سیرم میشدم ادامه میدادم بعدش برایه آروم کردن خودم می گفتم اشکال نداره امروز و خوردی عیب نداره حالا اینو که دوست داری بخور از فردا،ولی همچنان اون فردایی که می خواستم نیومد و همیشه یه جوری عذاب وجدان خودمو آروم می کردم تا فردا بشه شاید رژیم بگیرم،همیشه به فکر این بودم خوب ازفردا رژیم میگیرم حالا چی نباید بخورم چی باید بخورم ،وقتی هم که رژیم می گرفتم تا عصر بیشتر دوام نداشت طاقت نمی آوردم میرفتم سریخچال یه چیزی که از ظهر مونده بود و من هم دوست داشتم و برمیداشتم سرد سرد می خوردم ،خلاصه اینا ادامه داشت تا باA.J method آشنا شدم،جلسات مقدماتی رو گذراندم الان جلسه ۴ ام من یه آرامش خاصی پیدا کردم برایه غذا خوردن،دیگه نه به کالری فکر میکنم،نه به شیرینی،نه نوشابه وچیزهایه دیگه که قبلا هی می گفتم وای نمی تونم بخورم،نمی تونم بخورم،…الان همه چیز می خورم،از شیرینی و شکلات گرفته تا چجیزایه دیگه ولی تا حدی که احساس می کنم سیر شدم،تا اونجایی که احساس می کنم معدم میگه کافیه،دیگه به این فکر نمی کنم وای برنج نباید بخورم چاق کنندس،فلان چیزو نباید بخورم پر کالریه ،این قند داره نباید بخورم و خیلی چیزایه دیگه خیالم راحت ازین که به این چیزا فکر نمی کنم،و حتی وقتی خودمو تو آینه میبینم احساس خوبی دارم ،حس می کنم تغییر کردم،ویا بعضی وقتی لباسهایی که برام تنگ بودن و می پوشم میبینم الان به اون بدیه قبلا نیستن،تویه تنم شل تر شدن ،خودمو اصلا وزن نکردم اصلا نمی دونم الان چند کیلو هستم ولی همینی که حس می کنم جمع تر شدم همینکه احساس خوبی دارمنسبت به خودم برام کافیه ،درکل حس خوبی دارم ازینکه فکرمو آزاد و رها کردم و میبینم که دارم تغییر می کنم .